رد شدن به محتوای اصلی

تاریخ و هویت هزاره‌ها - معنی هزاره (ازره)

در نوشتار کنونی بر پایهٔ اسنادِ به دست آمده از کاوش‌های علمیِ باستان شناسان نامدار جهان، به گذشتهٔ بسیار دورِ افغانستان و نخستین زیستگاه‌های انسان عصر سنگی در این سرزمین باستانی، پرداخته شده است. آثاری به دست آمده ما را قادر می‌سازد تا دربارهٔ تاریخ چندین هزار ساله کشور خود پی‌ببریم. وهویت گم شده‌ای خودرا دریابیم. ثابت کنیم که تاربخ نویسان افغانستان وقلم بدستان دراین مرزوبوم تحت تأثر افراد خاص قرارداشته وقادربه نشرحقیت هانبوده. مهم‌ترین عناوینی که محورهای اساسی بحث را تشکیل می‌دهد.

افغانستان نخستین زیستگاه انسان 

افغانستان کنونی طبق آثار و شواهد باستان‌شناسی از حدود ۳۰ تا ۵۰ هزار سال قبل مسکون بوده، و انسان‌های اولیه ای که در این سر زمین سکنا گزیده بودند، درست مانند دیگر هم نوعان خویش، به تدریج از مرحلهٔ غار نشینی بیرون آمده، به اهلی کردن حیوانات، و سپس اهلی کردن گیاهان آشنایی پیدا کرده‌اند، و کاروان تکاملی شان بلا وقفه ادامه داشته و روز به روز هم بر تعداد و هم بر کیفیت دامداری و کشاورزی شان افزوده‌اند. و به موازات این پیشرفت‌ها، در ساخت، ابداع و اختراع وسایل و ابزار تولیدی و داد و ستد و حرکت به سوی پیشرفت‌های جدید گام‌های محکم تری برداشته اند، و با حفظ ده نشینی به مرور ایام با شهر نیشنی نیز آشنایی پیدا کرده‌اند، و شهرهای بزرگ و کوچک بسیار ساختند، که اکثراً در طول زمان وبا بروز حوادث گوناگون یا جنگ و درگیری‌های خونین از میان رفته‌اند. و بعضاً فقط ویرانه‌هایی از آن‌ها به جا مانده است. و ما ازروی همان آثار و نشانه‌ها، کم و بیش می‌توانیم، از نحوه زندگی و پیشرفت‌هایی فکری، علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی و… شان معلو ماتی به دست آوریم.
از آثار بدست آمده از خرابه‌های: ” مندیگگ” (ناحیه ای در شمال قندهار)، تپه ده مراسی، اکرم قلعه هلمند، علی‌آباد قندوز، آق کوپروک، تپه فلول و ده‌ها محله باستانی دیگر افغانستان، و همچنین از آثار مکشوف از ” هارا پا”، ” مو هنجو دارو” در سند و پنجاب پاکستان، و ” شهرسوخته زابل” (منطقه ای در حدود نوار مرزی بین ایران و افغانستان)، و آثار تازه مکشوفه از تمدن شگفت‌انگیز «جیرفت» و کرمان ایران، و به همین تر تیب از آثار به دست آمده از ” آلتین تیپه” ترکمنستان و قرا قرم، و غیره به دست می‌آید که مردمان آسیای میانه و افغانسان کنونی و بخش‌هایی از شمال هند، و مملکت ” آ رتا ” (ایران کنونی) در پنج هزار سال قبل، از جمعیت انبوه، بوده و ازنگاه پیشرفت و تمدن پا به پای ” سومر” و ” مصر” در حرکت بو دند. و بو میان ما قبل آریا در سه هزار سال قبل از میلاد تعدادی از فلزات از قبیل: طلا، نقره، مس، و قلع را کشف کرده و از آنها انواع ابزار و وسایل زندگی و زیور آلات می‌ساختند، و بسیار پیشتر از آن صنعت سفال سازی و نقاشی‌هایی که بر روی ظروف سفالی انجام دا ده اند، در نهایت تحسین و اعجاب است. و از مناطق باستانی غزنی ظروف سفالی ای به دست آمده، آن قدر پخته و مستحکم که د یواره آن به سنگ مصنوعی شباهت دارد. تحقیقات باستان‌شناسی نشان می‌دهد که گندم حدود هشت هزارسال قبل از میلاد در برخی از نواحی بلخ کاشته می‌شده است و افغانستان آن روز گار در کشاورزی و ابزار کشت و زرع و استفاده از گاوآهن، حفر جوی آب، حفرکاریز، پختن خشت و ظروف سفالی، و همین‌طور در صنعت چرمگری، بافندگی، و کشف ماده تخمیری شیر ترش و خمیر مایه، و استخراج سنگ‌های قیمتی از جمله سنگ لاجورد از معادن بدخشان و داد ستد و صدور اموال تجارتی به مناطق دور دست، و ساختن انواع آلات و ابزار کار آمد، به پیشرفت‌های تحسین‌برانگیزی نایل آ مده بود. از جمله نوعی خطی اختراع کرده بود اما خوانش و تعلیم آن عمو میت پیدا نکرده بود. ازخرابه‌های مو هنجو دارو و جیرفت خطوطی که برسفال حکاکی شده به دست آمده است، اما تا کنون خوانده نشده است. با توجه به سکه‌های پیدا شده، نقاشی‌های روی دیوارهای معبد و اطراف تندیس‌های بودا، نقاشی‌های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی و هم چنین شکل فیزیکی تندیس‌ها در بامیان می‌توان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود ۲۳۰۰ سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی چهره و صورت بوده‌اند که هزاره‌های امروز هستند. چهره مغولی ساکنان هزاره جات را می‌توان مدت‌ها پیش از حمله چنگیز و امیر تیمور که ظهور آنها در صحنه تاریخی نسبتاً جدید است، جستجو کرد. یفتلی‌ها از سال ۴۲۵–۴۲۶ میلادی، جانشینان امپراطوری کوشانیها نیز با همان ترکیب فیزیکی و چهره تعلق داشتند، تأثیر یفتلی‌ها را تا زمان پیدایش کلمات ترکی در لهجهٔ هزارگی می‌توان دنبال کرد. " ژرفیریر" محقق فرانسوی نظریه اش این است که هزاره‌ها ساکنین اصلی این سرزمین می‌باشند و در زمان اسکندر مقدونی در ین محل زندگی می‌نمودند.
برخی از دانشمندان داخلی و خارجی نیز در زمینه منشأ بومی بودن هزاره‌ها به این باورند که هزاره‌ها یکی از قدیمی‌ترین ساکنان این منطقه هستند و نیاکان هزاره‌ها که بیش از ۲۳۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. گفته‌های آنان بیانگر آن است که ساکنان هزاره جات امروزی دوهزارو سیصد سال قبل از میلاد بوده است.
اقوام هزاره یکی از گروپهای قومی و آنتیکی درافغانستان اندکه دربرخی از اسناد از سوی مورخین و محققین وجه تسمهٔ هزاره‌ها به این جهت به این نام مسمی شده‌اند بخاطر داشتن هزار نهر و رود و هزار دره و هزار کوه مرتفع نیز بکار رفته‌اند و می‌گویند که از هزاره جات هزار چشمهٔ خوشگوار بیرون می‌آید وبعداز اسلام به جای آنها هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است. در ضمن در عصر سلاطین قدیم زابلستان مردم هزاره هرسال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان می‌دادند که وجه تسمیهٔ هزاره شاید درین رابطه نیز باشد گرچه اهل ایران هزاره را بربری و مملکیت شان را ملک بربر گویند.

دیده می‌شود که هزاره‌ها هم خود و هم سرزمین خود را ازره می‌گویند. و جالب‌ترین نکته این که کلمه ازره در فرهنگ واژه‌های اوستا، کشتزار و چراگاه معنی شده است.

گردیزی اصطلاح غرجه را، که در شاهنامه به عنوان نام قوم ساکن در غرجستان به کار رفته، به معنای کوه نشین به کاربرده است. کلمه هزاره را بابر شاه برای اولین بار در کتاب خاطرات خود یاد و سرزمین آنرا بنام هزاره جات یاد نموده است.

ازکتاب تواریخ خورشید جهان

جناب شیرمحمدخان صاحب مرحوم گنداپورابراهم زی چاپ مطبع اسلامیه لاهوربه اهتمام کرم بخش مهتمم ومالک مطبع سنه ۱۸۹۴ع مطابق ۱۳۱۱ هجری می‌نویسد: مجمل حال قوم هزاره که درکوهستان مابین کابل وهرات می‌مانند. 

بدانکه ازکتب معتبره سیروتواریخ ثابت است که قوم هزاره از نسل یافث ابن نوح علیه السلام است. اما دراینکه ازنسل تاتار یا نسل مغول است اختلاف کرده‌اند، چون هزاره خودرا از برادران مغل تصورمیکنند شاید ازفرزندان مغول باشند ابوالفضل این مردم را ازنسل اولاد فوج مانگو خان نبیره چنگیز خان گفته است لکین این قول اصلی ندارد. چرا که قبل ازعهد چنگیزخان این قوم الوسی کلان وخلقی بسیار بوده است. ومصنف حیات افغانی که دراکثرحالات مطابعت روایت انریبل انفستن صاحب مورخ انگریزی وابوالقاسم هندوشاه مصنف تاریخ فرشته می‌نماید.

روایت می‌کند که قوم هزاره از شاخ الوس چرگس است وچرگس قوم مشهور است ازترکان که درنوانح داغستان ملحق الحدود روس آباد اند فقط وبابرشاه درتصنیف خود بیان نموده اندکه مردم هزاره زبان مغل دارند مرادش بخوبی معلوم نمی‌شوند.

وترکمان قصبه هزاره می‌نویسد و توک دری راشامل هزاره کوهستانی می نمایدومی نگاردکه ترک واویماق درمیدان سکونت دارندبه قیاس نمی‌آید که درزبان شان اینقدرالفاظ ترکی چرا هستنداگرمغول یا چرگس هستندپس ترکی چرا نمی‌گویند وبه زبان فارسی چرا تکلم الخ وازاین سخن مستفاد شد که قبل از خروج افغان برغزنی ودیگراقطاع جنوبی هزاره نیز سیوای تاجک قابض بودندکه اوشان را افغان تدریجاً طرف هزارستان کشیدند- مؤلف حیات افغانی هزاره واویماق هردو را ازنسل ترخان تاتاری نوشته واین هردو قوم را از یک نسل قرار داده گفته است وقتیکه مسلمان شدند آنوقت علحیده شدند زیرا که ایماق سنی پخته وهزاره شیعه کته اند واین اختلاف مذهبی موجب افتراق قومی ایشان شدمیگوید عبدالضعیف مصنف رساله هذا که درودن هزاره ازنسل یافث بن نوح علیه السلام که تاتارومغول هردوفرزندان المجنه بن ترک بن یافث بن نوح علیه السلام وروس وثقلاب وچین وماچین. کارمی مثل ترک ازفرزندان حضرت یافث ودیگرتمامی اقوام ترکان تمامی ازنسل اولاد ترک بن یافث هیچ شک نیست.

کتاب تاریخ صنف هفتم (مضامین درسی مکاتب افغانستان) در درس پنجم صفحه سیزدهم می‌نویسد:

باستان شناسان درمنطقه باستانی مندیگگ واقع درشمال غرب شهرقندهار تحقیقات وحفاری‌های انجام دادند. درنتیجه این تحقیقات ثابت گردید که سه هزار سال قبل از میلاد جمعیت‌ها وباشندگان مندیگگ بنیاد تمدن راگذاشته بودند، که ثبوت تاریخ پنج هزارساله افغانستان می‌باشد.

درجریان حفریات آثار وافزارهای متعددی ازمندیگگ بدست آمد که نمایندگی ازمدنیت وسیع دراین ساحه باستانی می‌نماید. ساختمان‌های باشکوه کشف گردید که دارای صحن بزرگ، دیواربلند بامواضع دفاعی واطاق‌های باسایزهای مختلف ک نمایندگی ازقصرحاکمان مندیگگ ومرکزاداری آنها می‌نماید، علاوه برآن ذخیره گاه مواد غذایی خاصتا گندم ظروف متنوع گلی، مسی، برنزی باداشتن اشکال زیبا، وسایل زینتی ومجسمه‌های گلی نیزدرجریان کاوشها بدست باستان شناسان فرانسوی‌ها کشف گردیده‌اند.

باشندگان مندیدیگگ با مدنیت‌های مجاور روابط متقابل داشتند، ازآثارکشف شده چنین برمی آیدکه مردمتن مندیگگ با مردمان انو و نماز گاه تپه (ترکمنستان) درحوزه شمال، درغرب با مردمان تپه سیالک (ایران) ودرجنوب بامدنیت هرپه وموهنجودارو (هند) روابط کلتوری واقتصادی برقرارنموده بودند. ساکنان اولی مندیگگ احتمالاً ۲۵۰۰ سال قبل ازمیلاد این ساحه راترک گفته‌اند (درمناطق مرکزی افغانستان اطراف دریای هلمند وکوهای بابا درمغاره‌ها پناه بردند).

درمورد عوامل ترک نمودن مندیگگ ویا تخلیه آن ازباشنده گان ازجانب دانشمندان دونظر ارایه شده است. عده ای براین باورند که خشک سالی‌های پی در پی وپاین رفتن آب دریایی هلمند عامل مهم وبنیادی بود که باشند گان مندیگگ مجبور به ترک کردن آن شدند.

عده دیگرعوامل ترک نمودن وتخلیه مندیگگ را جنگ‌های ویران گری می‌دانند که مخالفین باشندگان مندیگگ برآنها پیروز شده وساحات محلات زیست مردمان را به آتش کشیده وآنهارا مجبور به ترک خانه وکاشانه شان نموده‌اند.

همین منبع صفحه ۴۴ می‌نویسند:

مصری‌ها روابط تجارتی را با همسایگان خویش وسعت داده بودند، ثبوت این مطلب موجودیت سنگ‌های لاجوردی افغانستان درمصر است که سه هزارسال قبل از میلاد به آنجا رسیده است.

همین منبع صفحه ۱۵ درس ششم:

ورود آریائیان به سرزمین افغانستان درحدود ۲۵۰۰ سال قبل ازمیلاد تأید شده است. آرین‌ها خودرا اصیل وصاحب اخلاق نیکو می‌گفتند، درمورد سرزمین قبلی آنها معلومات موثق در دست نیست، آنچه روشن است ورود آریائیان درافغانستان قدیم از آن سوی دریای آموبه بخدی (بلخ) می‌باشد.

روند پیشرفت و تکاملی همچنان ادامه داشت، که ناگهان اتفاق عجیب و غیر مترقبه ای به و قوع پیوست و آن ورود مردمان تازه‌نفسی بود که از هزاران کیلومتر دور تر از آن سوی مرزها قد م به این سر زمین نهادند، و خود شان را به نام ” آریایی” می‌خواندند. تازه واردان به مرور ایام همه دار و ندار صاحبان اصلی را به تملک درآوردند. بو میان در ابتدا با آغوش باز از آنان استقبال کردند و از نیروی کاری شان به نفع خویش استفاده می‌کردند، بعضاً برای تنبیه یا سرکو بی اقوام رقیب، جمعی از آنان را در کنار می‌گرفتند یا داخل دار و دسته خویش می‌ساختند. تازه واردان همینکه احساس کردند، که از نظر تعداد نفرات و قدرت جنگی از بو میان پبشی گرفته‌اند، جنگ‌ها و درگیری‌های وحشتناک و خانمانسوزی به راه انداختند عده ای به سوی مناطق دشوار گذار و صعب العبور متواری شدند در میان جنگلرارها پناه برده از انقراض کامل خویش جلوگیری به عمل آوردند. باری، همان طورکه در اغلب جنگها و درگیری خونین میان کوچ نشینان و شهر و روستانشینان، برُد با کوچ نشینان است، در این درگیری‌ها نیز بُرد با کوچ نشینان آریایی بود؛ زیرا اینان چیزی برای باختن نداشتند. شیوه جنگی شان عمد تاً بدین طریق بود که قبل از حمله پار چه‌ها و لته‌ها را به مواد روغنی و احتراقی آغشته نموده، برنوک نیزه‌ها محکم می‌بستند، سوار بر اسپان تیزپا، در تاریکی شب با فریاد و هلهله بالای شهرنشینان و رو ستانشینان حمله می‌کردند، و در اولین فرصت انبارهای چوب، هیزم، و انبار علوفه و مواد خوراکی بومیان را به آتش می‌کشیدند. بومیان تا بخود می آ مدند مهاجمین با سر عت باد به مقر اصلی خویش عقب‌نشینی کرده بود ند. عجیب است که عین همین تاکتیک در سال‌های اخیر در ولسوالی‌های بهسود و دایمیر داد توسط کوچی‌های مهاجم، علیه هزاره‌ها به کار رفته است. طبق گزارش مردمی دسته‌هایی از کو چی‌های مسلح سوار بر اسپ‌ها، د ر تاریکی شب به قریه‌ها هجوم برده، برای ۲۰ دقیقه یا کمتر و بیشتر تمام دهکده را زیر آتش آتش کلاشینکوف و راکت آرپی چی۷ قرار می‌دادند، مردم سراسیمه از خواب برخواسته، همین که آماده دفاع می‌شدند، مهاجمین خود را به قریه بعدی می‌رساندند و عین همان عمل را به کار می‌بردند. یکی از دو ستانم می‌گفت: یگ گروه از کوچی‌ها در یک شب ده دوازه تا از قریه‌های بین دره تنورتا قریه‌های دره آبدله، و قریه‌های ساحه شرقی باد آسیا را با همین روش دچار وحشت و سراسیمگی کردند. این تاکتیک در ابتدا وحشت زیادی بین مردم به وجود آورد، همه خیال می‌کردند در محاصره دشمن قرار گرفته‌اند، بعضی دست زن و بچه شان گرفته به طرف کابل متواری شدند. تا بالاخره مردم فهمیدند که مهاجمین می‌خواهند به همین طریق رعب و وحشت ایجاد کنند و منطقه را به تصرف آورند.

آثار به دست آمده ازشهر سوخته، مندیگگ، تپه ده مراسی و … بیانگر این حقیقت است که بسیاری از دهکده‌ها و شهرها بارها در طی آتش‌سوزی‌های هولناک به ویرا نه تبدیل شده است، مرد م چاره ای نداشتند جز آنکه از نو به دو باره سازی بپردازند، بعضی از شهرها حتی هفت مرتبه دچارحریق گردیده و لایه‌های خاکستر آنها قابل تشخیص و شمارش است. از افسانه‌های به جای مانده بخصو ص داستان ضحاک مار دوش، می‌توان نتیجه گرفت که جنگ و درگیری قرن‌هاِ متمادی بین طرفین ادامه داشته است. ضحاک به عنوان نماد مقاومت نزدیک به هزار سال علیه تازه واردان که به شدت می‌خواستند همه چیز را در تملگ بگیرند، به د فاع پرداخت. او حتی ماردوش پدر خویش را که پادشاه، رعیت پرور و نیک نام بود و نسبت به تازه واردان آریایی نظر نیک و مساعد داشت، از تخت به زیرکشید و خود به سلطنت نشست. ضحاک احتما لاً یک شخص نبو ده، شخص نمی تو اند هزارسال عمر کند، من گمان می‌کنم که ضحاک نام سلسله ای از پادشاهان بومی بوده که مدت هزارسال علیه پیشروی مهاجمین به مقا ومت پرداخته است. به همین دلیل درشاهنامه و اوستا که به اصطلاح قلم در کف دشمن قرار داشته، هرآن چه زشتی و پلیدی است به او نسبت داده است. اکثر مورخین داخلی، خارجی نیز تآیید مینمایدکه " مردمان مرکزی افغانستان به نام کوشانی هاو یفتلی هاً نامیده می‌شدند. ظاهراً اولین کسی که ادعا دارد که هزاره‌ها از بقایای سپاهیان مغول هست ابوالفضل دکنی مورخ عصر اکبر شاه بوده است. اما تعداد کثیری از خاورشناسان داخلی و خارجی این نظریه را که هزاره‌ها از بقایا ی سپاهیان مغول می‌باشند را عموماً رد کرده‌اند. گویند چنگز خان چندین بار خواست بالای غور وبامیان حمله کند. ولی سردی هوا وبرف باری مانع می‌شد. 

باالاخره نوبت آن رسید که به بامیان (شهر غلغله) حمله کند. مردم بامیان که گروه متشکل از هزاره‌ها بودند که یکی از نواسه چنگیز خان بنام موتوگین پسر چغتای را پس از جنگ خونین بقتل رسانیدند. درین جنگ چنگیز خان خود به غضب آمده با لشکر جنگ دیده به قلعه حمله نمود. گویند تولای خان پسر چنگیز با سپا هش ازغرب بطرف بامیان و غور در حرکت شد. چنگیز خان پس از محاصره و هجوم سخت دروازه قلعهٔ شهر غلغله را ازبین برده اولاً انسانها بعداً حیوانات ونباتات را ازبین برده پس از آن قلعه را به آتش کشید." علی اکبر تشیید دربارهٔ قدامت تشیع افغانستان می‌نویسد:هزاره‌ها بین سنوات ۳۵تا ۴۰ هجری در زمان خلافت حضرت علی (ع) جعده بن هبیره المخزومی که خواهر زاده آن حضرت می‌شد، از طرف وی به حکومت خراسان منسوب شدوبه خاطر رفتار شایسته جعده مردم هزاره جات وغور از جان و دل به علی محبت می‌ورزیدند ومسلمان شده‌اند. در زمان معاویه و اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی (ع) لعن و نفرین کند. اما تنها مردم هزاره جات وغور بودند که ازین دستور معاویه سر پیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند به حضرت علی ناسزا بگو یند" سرسختی مردم هزاره وغور در برابر دستور ناروای معاویه در عین حال بر ایشان بسیار گران تمام شد و اینان به اتهام ارتداد درهم کوبیده شدند. ابن اثیر یکی از محققان عرب می‌نویسد: در سال ۴۵ حکم بن عمر از طرف بنی امیه به کو هستان غور لشکر کشید و مردم آن سامان را که مرتد شده بودند در هم کوبید." بعد از زمان حضرت علی گستریش بیشتر مذهب شیعه در میان هزاره‌ها در زمان غازان خان و" دوران سلطنت دوتن از ایلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده نقطه عطفی در گسترش تشیع در میان هزاره افغانستان می‌باشد. غازان مغول فرمان‌روای وقت پس از تشرف به اسلام مذهب تشیع را انتخاب کرد و دستوردادکه در آغاز کلیه فرمانهای دولتی نام اهل بیت اطهار را بکار برند."که در شیعه شدن مردم هزاره جات تأثیر فراوانی داشته است. هزاره‌ها که در سراسر افغانستان پراکنده‌اند، پیروان مذاهب شیعه دوازده امامی، شیعهٔ اسماعیلی و اهل سنت و جماعت در افغانستان می‌باشند هنگام ظهور اسلام در غرجستان یک حکومت محلی مستقل برقرار بود در سال۱۰۷هـ. ق/۷۲۴م اسدبن عبدالله القسری والی جدید خراسان به غرجستان لشکرکشید اما با نمرون حاکم غرجستان صلح کرد و نمرون مسلمان شد. ظاهراً استقلال حکام غرجستان تا مدتها باقی ماند.

در زمان سامانیان زمامداران غرجستان از آن حکومت اطاعت می‌کردند و خراجگزار آنان بودندو پس از قدرت گرفتن محمود غزنوی، با او نیز از در دوستی درآمدند. مدتی غرجستان تحت سلطه سلطان غوریان سپس محمود غزنوی سپس سلطنت محمد خوارزم شاه و مغلان بوده است. موقعیت هزاره جات: هزاره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است. از طرف غرب به غور و دولتیار، هرات، از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه، از مشرق به غزنین، کابل، قلات و از شمال به قطغن و بلخ محدود است. وسعت هزاره جات امروز شاید از ۷۰ هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند. هزاره جات در گذشته درحدود ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع وسعت داشته است مناطقی چون: بهسود مشرقی، خرد کابل، ارغنده، میدان شار، نرخ، جلریز، تکانه، تمام مناطق وردک، بعضی از نقاط لوگر، نقاطی از گردیز، وزیرستان، زابل فعلی، قلات، مقر، شهر غزنی، قندهار، ارغنداب، خاک ریز، شاه مقصود، بست، گرشک هلمند و فراه، زمین داور، تمام ارزگان، اجرستان، چوره، نقاطی از هرات، غوریان، قسمت‌هایی از باد غیس، قلعه نو، برخی از مناطق بدخشان و دره‌های پنجشیر محل سکونت هزاره‌ها بوده است که در تمام نقاط یاد شده شواهد تاریخی فراوانی از سکونت هزاره‌ها درین ساحات مشاهده می‌شوند. امروزه قسمت اعظم هزاره‌ها در بخش مرکزی و کوهستانی افغانستان به سر می‌برند. این سرزمین کوهستانی، ثروت عظیمی را در خود جای داده است، چنان‌که مهم‌ترین معادن افغانستان مانند آهن، مس، گوگرد و زغال سنگ در هزاره جات قرار گرفته است. بزرگ‌ترین سلسله جبال هزاره جات که ستون فقرات آن را تشکیل می‌دهد کوه‌های بابا است. این کوه‌ها در جهت غرب به سمت بامیان کشیده شده و تا ۲۰۰ کیلومتر امتداد می‌یابد و از آن جا به سفید کوه، سیاکوه و تربند ترکستان می پیونددهزاره جات یکی از سردترین مناطق افغانستان است، با زمستانهای طولانی که شش الی هفت ماه طول می‌کشد، اما در عین حال بعضی از سرسبزترین نواحی کشور را داردکه مراتع فوق‌العاده ای فراهم آورده است متا سفانه وجود همین چرا گاه‌ها دلیل تهاجمات متعدد کوچی‌های متجاوزبه این نواحی بوده است و بسیاری از رویدادهای مصیبت بار و دردناک تاریخ افغانستان را با عث شده است. اعمال تبعیض نژادی و مذهبی بیش از چند قرن است که تو سط رژیم‌های حاکم علیه مردم هزاره در افغا نستان به مرحله اجرا گذاشته می‌شود که در زمان امیر عبدالرحمن و امیر حبیب‌الله شدت بیشتری گرفت و در زمان نادرشاه و بعد ازان حاکمان وقت در صدد نابود کردن هویت و تاریخ مردم هزاره بودند، که نمونهٔ بارز آن را می‌توان در از بین بردن لوحه‌های قدیمی، سنگ قبرها، تراشیدن صورت بیشتر مجسمه‌ها و نقاشی‌هایی که از زمان‌های قدیم به یاد گار مانده‌اند، منفجر کردن بت‌های بودا در بامیان، توسط گروه طالبان وتحریف تاریخ در کتاب‌های تاریخی که بازتاب این اطلاعات نادرست را می‌توان در کتابهای نویسندگان خارجی که اصلاً به هزاره جات نیامده اند مشاهده نمود. منشأ پیدایش هزاره‌ها قدیمی‌ترین ساکنان این منطقه هستند اما بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم حدود هزاره جات در حال تغییر و تحول بوده و نمی‌توان به‌طور دقیق مرز معینی را برای سر زمین هزاره جات از لحاظ گذشتهٔ تاریخی مشخص کرد.

 نتیجه‌گیری نظربه شواهد بالا می‌توان چنین مستفد شد:

  1. افغانستان سی الی پنجا هزارسال قبل مسکون بوده‌اند.
  2. گندم هشت هزارسال قبل درافغانستان قدیم کاشته شده‌اند.
  3. وجه تسمیه هزاره‌ها (ازره) درفرهنگ اوستا گشتزاروچراگاه معنی شده.
  4. هزاره ها قدیمی‌ترین و بومی‌ترین باشندگان درافغانستان هستند.
  5. هزاره‌ها پیش ازمدنیت مندیگگ درین جغرافیا موجودبوده.
  6. مدنیت مندیگگ را هزاره‌ها صاحب بودند.
  7. هزاره‌ها قبل از آریایی‌ها درافغانستان امروزی زندگی داشتند.
  8. هزاره‌ها قبل ازحمله مغول وچنگیزساکن درافغانستان بودند وباچنگیزجنگیدند.
  9. هزاره‌ها ازهیچ کشوروجغرافیا به افغانستان نیامده.
  10. هزاره‌ها از اولاده مغول نبوده ومغول هم هزاره نیست.
  11.  هزاره‌ها از اولاده یافث بن نوح علیه السلام است.
پایان
التماس دعا
استاد ساحل بهسودی

نظرات